سلام عزیزان
راستش من بین یک دوراهی موندم که به هر طرف میرم به بن بست میخورم
من و دوست پسرم عاشق همیم، برای باهم بودن خیلی تلاش کردیم یک بار قرار بود نشون بشم بهم خورد بخاطر دخالت خانوادهها
واقعا همه جوره همو دوست داریم، این آدم از هر نظر تایپ منه، بدنی استایلی چهره اخلاق همه چیش باب میلمه، ۱ سال و نیم هم هست که باهمیم ولی خانواده من هیچ جوره رضایت نمیدن که ما باهم باشیم
دوست پسرمم ۲۰ سالشه یعنی عملا نه سربازی رفته نه کار خوب هیچی، قراره که ۲ ۳ سال باهم دوست بمونیم تا شرایطش بهتر بشه
از این طرف یک خواستگار دارم که نگم براتون... هرشب بخاطرم گریه میکنه، فامیل مادرمه یه جوری شده که کل فامیل فهمیدن این آدم عاشق منه
هیچ جوره ول نمیکنه، خودشو خانوادهاش تا حالا سه بارم خواستگاری اومدن من جواب منفی دادم
حسی که بهش ندارم به کنار ازش متنفر هم هستم، خیلی لوس و بچه ننه است، خیلی ببخشید ولی مثل زنا رفتار میکنه
برعکس دوست پسرم که خیلی بزن بهادره و همه جوره میتونی روش حساب کنی این آدم انگار که قشنگ دختره نه پسر
بیعرضه است ولی خب شغل خوب داره پسر خوبی هم هست فقط میکم یک سری اخلاقا داره که به تایپ من نمیخوره
ولی همه جوره از طرف خانوادمام راضین میگن همه چیش خوبه
خانما من چیکار کنم؟ دوباره سیزدهم خواستگاریمه
من چه جوابی بدم؟
از یک طرف دوست پسرمه که از وقتی شنیده هرشب داره گریه میکنه و رفته همه موهاشو زده میگه تقصیر منه میخوان شوهرت بدن من پول ندارم بیام جلو
از یه طرف هرچی جواب منفی میدم هیچکس حرف منو گوش نمیکنه