همسرم چند روز بود که خونه نبود، دخترم خیلی بی تابی میکرد، گفت بریم خونه مامان بزرگ. زنگ زدم گفتم خونه ای با دخترم بیایم یه سر؟ گفت ببخشیدا الان نیا غروب بیا
بعدم گفت ناراحت نشیا
ولی من واقعا ناراحت شدم
امروز زنگ زده بود دلجویی میکرد، میگفت توروخدا هر وقت دلت خواست بیا، اصن فردا بیا ناهار و...
حتما فهمیده ناراحت شدم
شمام بودید ناراحت میشدید یا من حساسم؟