چون مراسم تموم شده بود من رفتم واحد خودمون منتظر بودم آقا بیاد،اونم با خواهراش هنوز داش میرقصید واس خودش لباسامو موهامو ب کمک دختر خالم باز کردم،دوساعت من منتظرش بود اون داش خوش میگذروند منم باهاش حرف نزدم چهار روز قهر بودیم و جدا میخابیدیم
دوستت دارم هایت را بگو تو اگر نیاز به گفتن نداری من سخت محتاج شنیدنم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
ما عروسی نگرفتیم ، رفتیم کربلا و برگشتیم ، جفتمون برای اولین باربود میرفتیم هیچ کس نیومد دنبا ...
آخیییییی،عزیزم،،،،
برای سلامتی و تعجیل ظهور آقامون...حضرت عشق.... مهدی فاطمه صلوات.....شمایی که میخونی..🤨 تویی که دعات میگیره و ما خونه خریدیم از دعای خیرت،واسه سلامتی پسرم هم دعا کن😔
سلام فواره قشنگ رویاهای مامان و بابا من هر شب وهر روز در انتظار دیدن روی ماه تو هستم که حتی نمی دانم که جورابت آبیست یا صورتی نمی دانیکه چقدر بیتاب در آغوش گرفتن میوه عشقم...نمیدانی چقدر میخواهمت انقدر که هرخواستنی برایم تمام شده و تو شده ای سر آغاز تمام ارزوهایم انگار تو پلی هستی میان من و ارزوهایم تو باشی به همه ارزوهایم خواهم رسید ..یکی یه دونه باغچه قلبم میدانی اگر بیای تمام ثمره عمرمان را به پایت خواهیم ریخت نکند نمیدانی مادر چقدر چشم انتظار توست اگر خدا را دیدی بگو مادر است دیگر دل دارد..چقد باید چشم انتظار جوانه زدنت باشم چقدر باید در انتظار تکان هایت در دلم باشم چقد باید منتظر شنیدن صدای قلب مهربونت باشم ...کاش این انتظار به سر آید و تو بیای تو بیایی جان مادر.هرچقدر باشد این انتظار به جان خواهم خرید چون میدانم شیرین ترین خواهی بود .مراقب دلت باش از همین حالا تا آخر دنیا سفیدو پاک بمونه .اونی که از الان تا خدا نگرانته( مامان).."ﺧﺪﺍی"ﻣﻦ ... ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ... می ﮔﻮیند بزﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ... ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ ... ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ"ﻗﺎضی ﺍﻟﺤﺎﺟﺎﺕ"می ﺧﻮﺍﻧﻢ، حتی ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮی... ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ "ﺍﺭﺣﻢ ﺍﻟﺮﺣﻤﻴﻦ"می ﺩﺍﻧﻢ، حتی ﺍﮔﺮ ﺳﺨﺖ ﺑﮕﻴﺮی... ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ... ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ"خدایی"... ﺍﻣﺎ ﻣﻦ... ﻣﮕﺬﺍﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻭﻡ... ﻣﻦ ﺍﻣﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ... ﺑﺮﺍی ﺩﻟﻢ "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ... "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ (ﻣﻀﻄﺮب)..... تا آرام گیرد این قلب نا آرام من..... "خدای من".... به حضورت، به نگاهت، به یاریت نیازمندم..... سال هاست به این نتیجه رسیده ام که " تو " آن مشترک مورد نظری هستی که همیشه در دسترسی. اِلٰهي وَ رَبّي مَنْ لي غَیْرُکَ🙏🏼🙏🏼🙏🏼
(متاسفانه) امروزه در حوزه علمیه، دروس اخلاقیِ عملی و سیروسلوک الی الله و عرفانِ شهودی،بطورکلی ترک شده است. (درحالیکه) آنچه (در حوزه) باید مهم باشد تربیت طلاب به تزکیه وتهذیبِ اخلاقِ عملی وعرفان شهودی است که ماراآشنابحقیقت اسلام میکندوانسانیت رابمامینمایاند.دورانی ک حقیر،نجف تحصیل میکردم نه تنها این دروس طالب نداشت بلکه منع میشد.درس اخلاق نبود،تفسیر وبیان معارف نبود،مطرود وممنوع بود،فقط جمال الدین گلپایگانی بودوبس،اوهم وقتی به نماز می آمدعبا برسرمیکشیدوازعارف بودن اوکسی خبرنداشت وگرنه اوراازنجف بیرون میکردند.بعضی از کتابفروشها که خرید و فروش کتب فلسفه را به نظر برخی مراجع حرام میدانستند کتابِ اسفارملاصدرا رابا انبر برمیداشتند تا دستشان نجس نشود! خدامیدانددرمدت اقامت درنجف،مورداصابت چه تهمتها بودیم و تحمل چه مشکلاتی نمودیم و باچه مرارتها و تلخیهای حقیقی روبرو بودیم.امید میرفت بعدانقلاب درحوزه برای تدریس اخلاقِ عملی ومعارفِ شهودی تاسیساتی نوین برپاشود آنهم نشد! بعدانقلاب، حقیر کتاب لب الباب درسیروسلوک رانوشتم(باموضوع عرفان وسیروسلوک). روزی ازحوزه آمدندوگفتندشما۲کتاب دیگربنویسیدیکی مختصرترازلب اللباب ویکی مشروحتروعمیقتر،تابرای طلاب تدریس شود، گفتم منعی نیست ولی خواندن این کتابهاتااندازه ای مفیداست ن بتمام معنا؛ آنچه جان حوزه هارا زنده میکندوروح اسلام رازنده مینمایدتدریس حکمتِ عملی وتربیت طلاب به عرفان شهودی است ک بنیاداولیه نفوس راتغییر میدهد وآنان رابه طهارت واقعی وحقیقی میکشاندواگرحوزه اینطورشود حاکمانی تربیت میشوندکه مثل دستپروردگان حقیقی رسول و حواریینِ امیرالمومنین علیهم السلام میشوندوقادرندباطهارت ونفس زکیه تاثیر بسیارعمیق درمردم کشورودنیا بگذارندوبه اسلام واقعی سوق دهند.پس ازمدتی جواب آمد که اخلاق وعرفان عملی مرز ندارد ک دسته بندی و تدریس شود!امااین جواب کامل نیس زیراهمانطورکه فقه و اصول و عربی مرزدارد،عرفانِ عملی واخلاقِ شهودی هم مرزداردوبایددنبال اهل خبره ش رفت وبدین بهانه حوزه راازین علوم خطیره ک حکم اساس وبنیان را دارندتهی وخالی نگذاشت.باذکراین مطالب علت اختفای علامه طباطباییهاووگلپایگانیهامشهودمیشودحتی بعدِانقلاب...(بخشی از کتاب روح مجرد اثرعلامه طهرانی رحمه الله)