دقیقا این نمیفهمن
بعد به مهمون میگن ناخوانده
اون بنده خدا ها از کجا بدونن زن و شوهر هماهنگ نبودن
من خودم یه خاطره اینجوری دارم
هروقت یادم می افته بهم میریزم
بارها هم تعریف کردم
یکبار دوست همسرم و خانمش خیلی یهویی زنگ زدن گفتن خونه آید ما ده دقیقه دیگه میآییم!!
ما تازه از بیرون رسیده بودیم فقط لباس عوض کرده بودیم و خرید هامون جابه جا نکرده بودم
ولی اشاره کردم به همسرم بگو تشریف بیارید و قدمتون رو چشم
گذشت ما خواستیم بریم یکی دوبار زنگ زدیم آقاهه گفت خانمش نیست و خونه پدرشه و ...
ما دیگه زنگ نزدیم تا اینکه یه روز خود آقاهه زنگ زد و تعیین کرد امشب (یا فرداشب) فلان ساعت !!! بیاید
همسرم گفت به خانمم بگم خبر میدم
یا یه حالتی که من صداش شنیدم گفت پس سریعاا!!
خلاصه خبر دادیم و یکی دو ساعت زودتر اسنپ گرفتیم رفتیم چندتا گل فروشی تا من گل انتخاب کنم چون سخت پسندم هنوز نیم ساعتی تا ساعتی که مقرر کرده بودن مونده بود آقاهه زنگ زد پس کجایید!
گفتیم سر ساعت میآییم
واقعا هم دقیقاااااا سر همون ساعت رسیدیم
(چندتا پول اسنپ دادیم از این گل فروشی به اون گل فروشی)
بعد آیفون زدیم خانم برداشت گفتیم منزل فلانی
گوشی گذاشت😑😑😑😑(هیچی نگفت😑)
پنج دقیقه وایسادیم در باز نکرد
هرچی به همسرم میگفتم بیا بریم نمی اومد میگفت به خاطر من وایسا
به زور بالاخره رفتیم
بعد شاید چهل دقیقه یا یکساعت آقاهه زنگ زده میگه کجایید بدون حتی عذرخواهی
و متاسفانه همسرم هم نگفت خانمت در باز نکرد😡
و من مجبور کرد بیا دوباره بریم
وقتی رفتیم دیگه گفتم آیفون نزن زنگ بزن به گوشیش
آقا گفت پنج دقیقه دیگه میام😑
دوباره چند دقیقه ایستادیم آقا تشریف آوردن
اصلا به عذرخواهی نکردن
انگار نه انگار