2777
2789
حجمش کمه دکتر میگه چون حجم‌کمی‌میکنه براذهمین زیاده دفعاتش هربار خیلیی کم‌یبوست اینا هیچیم‌ندارهنمید ...

منم مثل تو بودم شوهرم نمیزاشت از شیر بگیرم اخر سر بچم بستری شد بیمارستان کل بیمارستان میگفتن خانممم این بچه چرا اینهمه شیر میخوره و بیقراره و بگیرش از بیمارستان که برگشتم رفتمدقطره تلخک گرفتم زدم و دیگه ندادم بهش با این وجود شوهر زبون نفهمم میگفت زوده هنوز بهش شیر بده دیگه جوابشو ندادم اونهم بعد یک هفته عادت کرد 

تو هم مثل من به حرکتی بزن وگرنه هم خودت هم بچه ت تلف میشید 

مرگ یکبار شیون یکباررر

دکترش رو عوض کن. متخصص گوارش ببر. احتمالا درد دندون اینا هم داره که عصبی هست. و واسه آرامش بهت میچسب ...

دعواش نمیکنم اخهداصن‌متوجه نمیشه ی اخم کوچیکم‌ک‌بکنم‌انقپذذ بهم‌لبخند‌میزنهدیا بغضش میگیره ک‌دلم‌نمیاد‌ولی بخدا خیلی حالم بده چون‌وسرم‌یبوست شدید داره متخصص بردمش ازش عکس روده گرفتیم‌و‌متوجه‌شدیم‌تنبلی  داره ک‌شکممش با عذاب کار‌میکنه دخترمم بردیم ولی هچی نبود 

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو 🥀پدر شادی تموم شد توغم تو🥀پدر اون‌همه حرفات کجا رفت🥀همه رفتن بعداز رفتن تو‌🥀پدر تنها شدم‌تنهایی سخته😭😭بابای نازم‌بابای قشنگمدلم‌برات تنگ شده خیلیییی دلم‌برات تنگه لعنت به روزی که رفتی لعنت به لحظه ای که برااخرین بار پاهات و‌بوسیدم لعنت به لحظه ای ک‌ نشستم تا روی صورت ماهت خاک‌ریختن لعنت به همه لحظه هایی که تو‌نیستی اخ که پشتم شکست بعد تو همه خوشیمون باخودت بردی🖤🖤🖤

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من الان وضعیتی دارم که صدای گریه بچه میشنوم پنیک میشم ، یه استرس دائمی افتاده به جونم ، منی که قبل بچه ریلکس ترین آدم دنیا بودم الان مدام تن و بدنم داره میلرزه ، فقط میخوام صداش بالا نیاد و گریه نکنه

منم مثل تو بودم شوهرم نمیزاشت از شیر بگیرم اخر سر بچم بستری شد بیمارستان کل بیمارستان میگفتن خانممم ...

ببین تلخک‌بزنم بخوره ببین تلخدخب‌دیگ‌نمیخوره‌بعد اون‌گریه هاش چجوری‌اروم‌میشه

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو 🥀پدر شادی تموم شد توغم تو🥀پدر اون‌همه حرفات کجا رفت🥀همه رفتن بعداز رفتن تو‌🥀پدر تنها شدم‌تنهایی سخته😭😭بابای نازم‌بابای قشنگمدلم‌برات تنگ شده خیلیییی دلم‌برات تنگه لعنت به روزی که رفتی لعنت به لحظه ای که برااخرین بار پاهات و‌بوسیدم لعنت به لحظه ای ک‌ نشستم تا روی صورت ماهت خاک‌ریختن لعنت به همه لحظه هایی که تو‌نیستی اخ که پشتم شکست بعد تو همه خوشیمون باخودت بردی🖤🖤🖤
من الان وضعیتی دارم که صدای گریه بچه میشنوم پنیک میشم ، یه استرس دائمی افتاده به جونم ، منی که قبل ب ...

بخدا هروقت صداش میاد قلبم میلرزه انقدرررر اذیتم‌میکنه دست چپم‌ درد میکنه خیلییی حالم‌بد کرده بخدا فقط کسی ک‌این زجر‌و‌کشیده میفهمه چی‌میگم

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو 🥀پدر شادی تموم شد توغم تو🥀پدر اون‌همه حرفات کجا رفت🥀همه رفتن بعداز رفتن تو‌🥀پدر تنها شدم‌تنهایی سخته😭😭بابای نازم‌بابای قشنگمدلم‌برات تنگ شده خیلیییی دلم‌برات تنگه لعنت به روزی که رفتی لعنت به لحظه ای که برااخرین بار پاهات و‌بوسیدم لعنت به لحظه ای ک‌ نشستم تا روی صورت ماهت خاک‌ریختن لعنت به همه لحظه هایی که تو‌نیستی اخ که پشتم شکست بعد تو همه خوشیمون باخودت بردی🖤🖤🖤
عزیزم مطمئنی افسردگی ای چیزی نداره؟

بچه ی سال و‌نیم‌افسردگی

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو 🥀پدر شادی تموم شد توغم تو🥀پدر اون‌همه حرفات کجا رفت🥀همه رفتن بعداز رفتن تو‌🥀پدر تنها شدم‌تنهایی سخته😭😭بابای نازم‌بابای قشنگمدلم‌برات تنگ شده خیلیییی دلم‌برات تنگه لعنت به روزی که رفتی لعنت به لحظه ای که برااخرین بار پاهات و‌بوسیدم لعنت به لحظه ای ک‌ نشستم تا روی صورت ماهت خاک‌ریختن لعنت به همه لحظه هایی که تو‌نیستی اخ که پشتم شکست بعد تو همه خوشیمون باخودت بردی🖤🖤🖤
حجمش کمه دکتر میگه چون حجم‌کمی‌میکنه براذهمین زیاده دفعاتش هربار خیلیی کم‌یبوست اینا هیچیم‌ندارهنمید ...


منم بچمو 1 سال و نیم از شیر گرفتم مجبور شدم چون باید 3 ماه دارویی مصرف میکردم ک وارد شیر میشد. و بخدا زندگیم رو روال افتاد دیگه شب تا صب تخت خوابید ، بچه منم همش چسب بود واسه شیر، شیر منم کم بود کلافه و عصبی میشد نق میزد. غذا که اصلا نمیخورد. از شیر گرفتم همه اینا یهو تموم شد. نترس میشه از این سن هم از شیر بگیری 

تواگر دغدغه‌ات مردم شام و یمن است/من دلم پیش غریبی‌ست که نامش وطن است🥀🤡مـــــردیم از خوشـــــــی🤡

بخدا هروقت صداش میاد قلبم میلرزه انقدرررر اذیتم‌میکنه دست چپم‌ درد میکنه خیلییی حالم‌بد کرده بخدا فق ...

من کاملا میفهممت ، روزی هزار بار آرزوی مرگ میکردم ، اصلا زندگی نداشتیم ، الانم اوضاع فوق‌العاده نیست ولی از قبل بهتره

میدونی اللتن خیلییییییی گریه میکنه ولی تا سینه رو‌میگیره ساکت میشه استرس زیادیدیییی گرفتم من از صدای ...

دقیقا شرایط مثل قبلا منه 

حرفمو گوش کن ، ببین اون ساکت شدن با شیره خیلی بده اصلا خود مشکل همونه 

بچه های مثل بچه من و تو بد قلق ن ، باید کلاذاز شیر محروم شن تا درست بشن بعد که به غذا بیفته ۷۰ درصد مشکلت حل میشه 

قطره تلخک همین امروز بگیر بزن و یکدفعه ای از شیر بگیر چون این بچه ها رو نمیشه اروم اروم از شیر گرفت چون خیلی بد قلق هستن 

ببین تا دو سه بار زبونش به سینه ت بخوره از چشم میفته تضمین میدم بهت . یک هفته بیفراری میکنه تحملللل کن و خلاصصصصص

بچه ی سال و‌نیم‌افسردگی


اره گلم سرچ کن تو این سنین هم افسردگی و پرخاشگری وجود داره

تواگر دغدغه‌ات مردم شام و یمن است/من دلم پیش غریبی‌ست که نامش وطن است🥀🤡مـــــردیم از خوشـــــــی🤡

وای بمیرم برات عذابی که میکشی از کلماتت معلومه😢 غیرطبیعی نیس این همه جیغ؟ شیرت کافیه؟ وضعیت گوارشش ...

عکس از رودش گرفتیم دکتر‌گفت مشکل نداره الرژی ب چیزی و‌نمیدونم شاید الزژی باشه ولی خب انقدر متوجه میشه ک مثلا ذگاهی دلش یا جاییش درد میکنه میاد‌میگ‌مامان‌درد بعد اشاره میکنه ولی اصلا نشده بااین حجم‌گریش اشاره ب درد داشته باشه کلا میگه تو‌بشین‌سینت دهندمن‌باشهدتا خوب باشم

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو 🥀پدر شادی تموم شد توغم تو🥀پدر اون‌همه حرفات کجا رفت🥀همه رفتن بعداز رفتن تو‌🥀پدر تنها شدم‌تنهایی سخته😭😭بابای نازم‌بابای قشنگمدلم‌برات تنگ شده خیلیییی دلم‌برات تنگه لعنت به روزی که رفتی لعنت به لحظه ای که برااخرین بار پاهات و‌بوسیدم لعنت به لحظه ای ک‌ نشستم تا روی صورت ماهت خاک‌ریختن لعنت به همه لحظه هایی که تو‌نیستی اخ که پشتم شکست بعد تو همه خوشیمون باخودت بردی🖤🖤🖤
ببین تلخک‌بزنم بخوره ببین تلخدخب‌دیگ‌نمیخوره‌بعد اون‌گریه هاش چجوری‌اروم‌میشه

بعد اون گرسنه ش میشه غذاشو رررراحت میخوره و گریه هاش تموم میشن و دیگه مشکل دفع ش هم دریت میشه 

از گریه هاش نترس از شیر که بگیری گریه های عصبی و اصافه ش تموم میشه اصلاااا نترس اصلاااا 

این چند روزو قهوه و چای بخور انرژی ت بره بالا 

بچه ی سال و‌نیم‌افسردگی

اره حتی افسردگی نوزادان هم داریم

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز