من مجردی دو تا کرسی داشتم از اونایی که چوبی قدیمیا زیرش چراغی لامپی زغالی چیزی روشن میکردن بیشتر از سه سال قبل زن فامیلمون(بهم شیرداده خخخ) مجردبودم اومد خونمون گفت کرسی میخوام فلان زن بابامم گفت فلانی یعنی من دوتاداره اونمگفت یکیشوبده بهم منم علیرغم میل باطنیم دادم بهش بعدازدواج کردم بزرگه رو آوردم با خودم بزرگو جاداره ولی همش تقو لق شده تو اسباب کشی.
میدونستمم خیلی وقته ازش استفاده نمیکنه بعد امروز زنگزدم بهش گفت باشه برات درمیارم منم بهش گفتم هرموقه خواستی دوباره بهت میدم اون یکی تقولق شده گفتم کمرم خیلی سفت میشه قفل میشم فلان از عوارض قطع باشگاهه.
گفت باشه چهجوری برات بفرستم کفتم خودمبا تاکسی میام میبرم میگم ناراحت که نشده حرف بدی که نزدم؟