بچتم عین خودت بی ضاته بی رحمه سنگدله تخمتم عین خودت نجسه
از ساعت پنج تا حالا دارم زار میزنم عین خیالش نیس منم اینو گفتم دلم اروم گرفت
یه هزارتومنی خرج نمیکنه خسیس پوف یز هیچی براخونه نمیگیره بعد اگ یه وعده غذانداشته باشیم یه اشوبی به پا میکنه خب من از کجا بیارم باید باشه که درست کنم یه ذره حال من براش مهم نیس همش میگه هرکار دلت میخواد بکن به.... حالم ازش بهم میخوره دلم خنک شد بهش اونجور گفتم اونم گف به امام رضا قسم طلاقت میدم پول دستم بیاد
منم گفتم اسم امام و به اون زبون نجس خورت نیار یه ثانیه ام صبر نکن
منو ازخانوادم دورکرده یه خونه گرفته عین قفس دوساله برام یه جفت جوراب نخریده یکسره به درکون شوهرخاهرشه میدونه خواهرش بامن چپه منو محل نمیکنه از لج من میره میچسبه به اونا
امشب عروسی دعوت بودیم بخاطر ننه باباش و اون شوهرخواهرش ک نمیان نرفتیم ن میزاره من درس بخونم ن حداقل خودم کارکنم برای خودم چیزایی ک لازم دارم بخرم نمدونین چقد منو عذاب میده خودشیفته اس چیکار کنم