یک موضوعی دارم که میخوام بدون قضاوت و با نگاه منطقی نظرتون رو بدونم اولش بگم درسته تیتر باعث قضاوت و توهین حمله از برخی کاربران میشه ولی لطفا انجام ندین من حالم اصلا خوش نیست 💔 از سمت مامانم پناهم تکیه گاهم وجودم طرد شدم باور پذیر نیستم چه برسه،به شما ؟
من حدود یک سال در یک رابطهی عاطفی سالم بودم
بین مون صمیمیت و اعتماد وجود داشت خیلی وابسته هم شدیم من اولش رفتم به مامانم معرفیش کردم گفتم که با یکی تو رابطه هستم حالا بگذریم ...
مامانم از خونه میره بیرون
خود من شخص من غذا درست کرده بودم میخواستم بزارم تو ظرف بدم بهش و چون هوا سرد است بهش گفتم بیا در خونمون بگیر ( اپارتمان زندگی میکنیم) خلاصه مشغول صحبت میشیم و میارمش تو خونه، و چون خونه برای پدر و مادر من هست و من اجازه چنین کاری ندارم و جدا از،این کلا خلاف عرف جامعه هم هستش دعوتش،میکنم تو اتاقم و اون بنده خداهم که نه باید برم و نمیشه ، بعد من هی اصرار نه بیا بیا یکم بشین برو .... بعد از شانس خیل خیلی خیلی بدترمم دوست پسرم ورزشکار ، و دیگه شما خودتون روزی هزارتا عگس بالا تنه لخت تو ایسنتا گرام دیگه فضاهای مجازی وایرال میشه و چیز عجیبی نیست ، خلاصه از اون فیگور گرفتن و پشت بازو گرفتن و ... فلان فلان تو این حین یکی از هنسایه های فضولمون زنگ میزنه به مامانم اطلاع میده ، و مامانم خودشو میروسنه خونه و ... مطلع میشه و تو اون وصعیت میبینش که تیشرت تنش نیست ... وای بمیرم براش چقدر استرس شوک بهش وارد شد خیلی خیلی خیلی لعنت به خودم فرستادم چقدر دوست پسرم حتی نگران شد خیلی خیلی خیلی از کارمون پشیمون شدیم چقدر بیچاره فحش شنید چقدر مامانم حالش بد شد همه چی بهم ریخت اصلا 😭 همش همش تقصیر من بود همش من باعث شدم که اون بد بشه مامانم حالش بد بشه ابروش جلو همسایمون بره واقعا حالم بده خیلیزوقته میگدره از اون ماجرا ولی من هنوز شبا که شباست بهم شوک داره وارد میشه 😭😭😭 بخاطر من که باعث شدم همه بد بشن یعنی من یه کاری کردم که مامانم تهشوووو دید همشزمیگم ایزکاش مارو تو خیابون میدید ای کاش مارو دست تو دست میدید ای کاش تو بغل هم اصلا توی مکان نامنساب میدید ،
اخه کی باوررمیکنه؟ جالبه حتی دارم اینجام مینویسم،میدونم قرار هرچی از دهنشون در بیاد بهم بگن .... 💔💔
بعد از آن ماجرا مامانم بهشدت حساس شد از همه چی محدود شدم کل اعتمادی که بهم داشت یه شبه ریخت
خطای فوق العاده بزرگی انجام دادم
حتی رفتیم با دوست پسرم حرم انقدر گریه کردیم کاری نکرده بودیم هااا ولی انقدر توبه کردیم انقدر دعا کردیم همه چی خوب بشه ولی بازم اروم نشدیم ....
از اون ماجرا خیلی وقته میگذره الان دیگه مدت خیلی طولانیه که ما از هم دوریم انتخاب کردیم همو نبینیم رابطه مون رو محدود کنیم فقط بخطار خودمون و ایندمون تصمیم گرفتیم روی آیندهاموم رشدمون و اهدافمون تمرکز کنم که تبدیل بشیم به دوتا ادم موفق و حسابی که بتونیم درست کنیم همه چی رو
الان ادامه دادن رابطه،مون همه چی،رو هی بدتر میکنه
ما هر دو در این مدت خیلی تغییر کردیم بالغتر شدیم زندگی رو یه طور دیگه اصلا جدی گرفتیم دیگه از اون قرار های عاشقانه و احساسات بازی و اینا خبری نیست داریم شب و روز تلاش،میکنیم اولا برای خودمون دوما بخاطر هم
بچه ها من خیلی حالم بده خیلی از،دورن پاچیدم
یه شبه همه چیزمو از،دست دادم
جلوی همه خراب عالم شدم
مامانم نفسم عمرم جونم 💔
دلم میخواد بخندم
دلم میخواد منم برم تو جمع خانوادده نطر بدم
دلم میخواد مثل قبل شه همه چی
ولی ولی ولی همه پی رو سر یه اشتباه خراب کردم
خودمو
اونو
خانوادمو
رابطمونو
انقدر حالم بده تنها محرک انگیزه ام برای ادامه دادن اونه
مم حالت عادیشم با مامانم خواهرم میونه خوبی نداشتم
دیگه الان ...💔
من الان فقط یه سوال دارم
اگه ما دو نفر با گذشت زمان بزرگتر بشیم بالغ تر بشیگ مسیر زندگیمونو بسازیم پای هم وایسیم ایا قابل پذیرش دوباره برای مامانم ؟ ایا مامانم مارو میبخشه ؟ ایا مامانم دیدگاهشو راجبش تغییر میده ؟ چون خیلی پسر ماهیه
من خرابش کردم😭😭😭
ممنون میشم بدون قضاوت راهنماییم کنید خیلی حالم بده واقعا توان تیکه فحش رو ندارم