کسی بهم بگه بالای چشمت ابروعه ازش عصبانی میشم ، واکنشی ندارم اکثرا و فقط کلافه میشم ، مثلا مامانم میگه برای نهار که دعوتین دیر نیاین ، عصبانی میشم ، اگر به دخترم یا شوهرم چیزی بگن که همزمان با عصبانیت قاطی هم می کنم ،مثلا بگن عزیزم به این وسیله دست نزن ، البته لحنش مهمه برام بیشتر از حرفه ،در این حده که دوس دارم اونجا رو با آرامش رو سرش خراب کنم
یعنی دیدم من از همه ناراحتم و خوشم نمیاد ، فهمیدم خودم یه مشکلی دارم
توی یه فروشگاه لباس به دخترم گفت به لباس های سفید دست نزن لطفا ، اصلا هم محترمانه نبود لحنش، ملک اون فروشگاهه برای مادرشوهرمه ، و موقع تمدید سالانه به شوهرم گفتم حتی اگر اون ملک تا ابد خالی بمونه نباید بذاری تمدید کنن ، و تمدید نکردن باهاش ، فهمیدم خیلی زود بهم بر میخوره و اگر بتونم خیلی سخت انتقام میگیرم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بعید میدونم خودت اندازه اونا احترام بذاری.مثلا اون فروشنده باید میذاشت دخترت لباسای سفید رو کثیف کنه ...
من خیلی احترام میذارم هر جایی که لازم باشه ، مثلا زن داداشم که تمام زندگیش رو من مهیا کردم و بعد از هزار بار زنگ زدن من رفتم خونش به دخترم میگه نمیشه انار بخوری ، خب نفهم اگر نمیشه انار نذار ، یا بگو زندایی روی فرش یا مبل برات زیرانداز پهن می کنم الان ، منم لبخند زدم گفتم مامان قانون خونشون اینه ولی وامی رو که از روی حساب من می خواست بگیره رو نذاشتم بگیرم بهشم گفتم گفت انقدر منت نذار ، ولی از نظر من کسی که به یکی مدیونه لازمه بیشتر مراقب حرف زدنش باشه