بعد هفت سال عشق و عاشقی داشتیم بهم میرسیدیم ولی چون مادرم مخالف بود اصلا نه تدارکی تونستم واسه خودم بگیرم نه ذوقی داشتم اونقدر از استرس اینکه نکنه باز بهم زده بشه عقدمون
سفره عقد ساده زنداییم چید تو خونه و آرایشگاه رو بعد شیفتم که صبح بودم رفتم شب هم عقدم بود اینقدر عجله ای شد که نتونستم روز عقدم مرخصی بگیرم فقط میگفتم شب بشه تموم بشه .اصلا تزئین و این چیزا نداشتیم
ولی جشن عقد رو دو ماه بعد گرفتم تو تالار همه چی باب دلم و سفره عقد و لباس نامزدی شیک