۸ساله دو یا سه بار رفتم قهر طلاق تا دادگاه
برگشتم بخاطر دخترم چون بخاطر باباش بی قراری میکرد منم بدون بچم نمتونسم بمونم۶سالشه.خودم مستقل نیسم پول نداشتم خرج زیاد نداش ولی همونم نمتونسم گدایی کنم از مامانم بابام ک وضع اونا هم پایینه.خانوادم اصن راضی ب طلاقم نبودن مامانم گریه همش ک مطلقه میشی بچه وسط میمونه خاهرام شوهراشون با کنایه برخورد میکردن انگار اضافه بودیم.شوهرم خیانت .بی محبتی ک چی بگم غریبه خیلی خوبه اصن حرف نمیزد ت خونه اخم تخم تهمت دزدی از خونه خودم بهم میزد و الانم همونجوریه من یه گوشمو در کردم یکیو دروازه .الان برگشتم یسالم میگذره ولی شدهر هرچی بد باشه از خونه پدر بهتره😔