حدود ۵۰ سال پیش پدر و مادر من صاحب دختر میشن که وقتی نزدیک دو سالش بود مریضی می گیره و فوت می کنه . هنوز که هنوزه بابام وقتی تعریف می کنه و میگه شب قبل مرگش زل زده بود و به من معصومانه نگاه می کرد و من از نگاهش خوف می کردم ، اشکاش میاد. برادرم رو هم وقتی سی سالش بود از دست دادیم. الان بیشتر از ۱۲ سال میگذره اما بعد فوتش مادر من واقعا پیر شد و دیگه رو پا نشد . هنوز که هنوزه داره اذیت میشه.