دختر عمه م داشت تو حیاط نگه داری میکرد تو باغچه نر وماده بودن ۱۱تا بچه اوردن عمه ی پا داری داشت دم در هال از بیرون (یعنی توی حیاط )گذاشته بود اونو کامل جویده بودن دمپایی سالم نذاشته بودن باغچه رو شخم میزدن خاک میریختن بیرون باغچه جاهای مختلف خونه جیش میکردن
عمه مم وسواسی ب دخترش گفته بود یا خرگوشا یا خودتو از خونه پرت میکنم بیرون خرگوشارو ب در و همسایه و دوست و فامیل واگذار کردن هرکی یکی برداشت رفت