من مو قعی که دخترم به دنیا اومد خواهرشوهرم گفت نجوا، چشای بچه بادومیه مشکوک می زنی😳حالا جلوی شوهرم، من چیزی نگفتم ولی چند وقت بعد که خاستگار واسش اومد و خانواده پسر راضی نبودن. بهش تهمت زده بودن که حتما چیزی هست ( منظور رابطه بوده) که اینهمه اصرار دارن به ازدواج من اونموقع فهمیدم که خدا صدای قلبمو شنیده
شوخی میکرد یا جدی گفت؟
نه والله خدا ما رونميبينه
اره عزیزم
ولی دلم براش نمیسوزه اصلا
اره ولی الان یادم نیس
نه تازه دیدم خوشبختم شدن😔
چطوری نزدی دندوناشو بریزی کف زمین🤔🤔
نه بابا😕😕 هر كي بهم بدي كرد خوشبخت تر شد
اوهوم
خودم نه ولی داییم یکی از بچه هاش مشکل ژنتیکی داره یکی گفته بود فلانی داره تقاص فلان کارشو پس میده خود طرف صاحب یه بچه همون جوری شد
بعله دیدم
بیخود نیس میگن خدا جای حق نشسته
بله ديدم هميشههههه ، خودم پشت زنداداشم حرفي زدم ( حرفي كه زده بودم انجام داده بود ) اما همون حرفو از خواهر شوهرم شنيدم ! انجام هم نداده بودم ! ( اونم از يكي ميشنوه ، خيليييي پيش اومده
نه والا هيچيشون نشده زندگي ميكنن قلب ميشكونن
عزیزم اره وقتی دلم شکست واگذار کردم به خدا چندین بار دیدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
