داشتم کمد دیواری رو تمیز میکردم ب جایی که بیاد تمیز کنه شروع کرد ب غر زدن ،من هی میرفتم بالا، اونم میگه چرا اینا رو در میاری چرا میخوای بندازی یا بدی ب اون اقا، این خصوصیتش و از مامانش گرفته میگه باید لباس های خوب و نگه داشت مامانش لباس های 30 40 سال پیش هم داره که البته پشیمونع میگه هیچی نگه ندارید تازه اونا دو تا انباری داشتن
، ولی من جا ندارم، لباس ها هم کوچک شدن میدم ب یه اقایی میده ب بدبخت ها بخدا جا ندارم برا تمیز کردن خونه اینکارو کردم،
هیچ وفت هیچ وقت همراهم نیست به جای کمک کردن فقط غر میزنه دعوا میکنه دیگه نمیدپنم چجوری باش بسازم خسیسه شدید ، من میگم اینهمه ادم بدبخت خوب استفاده میکنن دیگه خسته شدم
دوست دارم بش بگم طلاقم بده
تو خونه خودمم اجازه کاری ندارم نمیتونم یه تغییر دکوراسین بدم برا اونم غزه میزنه من هیچ حقی ندارم