همش من پیش قدم میشم
هر بار خودش منو مینداز از خونه
اینبار خودم اومدم البته خودش بعد اینکه سرمو خونی کنه قبل رفتن از خونه گف گمشو خونه بابات
منم بعد رفتنش اول با پدرش اینا رفتم دکتر برا سرم بعدش اومدم خونه بابا
بچه دارم
نمیدونم قرار چی بشه ولی مطمئنم شوهرم نمیاد فقد میگه طلاق
از یه سمت پدر مادرش بم گفتن برو وحتا پدرش اخر شب گف با بابات برو شکایت کن گفتم بابام فعلا تو سفره کاری بیا خودت منو ببر قبول نکرد
بنظرتون قرار چی بشه ؟
بچم از صبح گریه میکنه وسایلمو میخام تخت خوابمو میخام بیا بریم بابام میخام خیلی بی قراره از یه سمت شوهرم اصلا عین خیالش نیست
خدا به دادم برسه