توی ی رابطم سمیییی از خودش بدتر نیس حرفی نیست که نزده باشه ت هینی نیس ک نکرده باشه بدون هچی حمایتی هیچ چیزمم قبول نداره ۸ سالم هست باهاشم من مثل جونم بهش بندم اصلا وقتی میره دیگه هیشکی جلو ددرم نیس که نرم دنبالش کلا مغزم خاموش میشه انگار خودم نیستم یه عروسی رفته اسم هزارتا دخترو اورده که اره خوشکله فلانه بهم گفتن اینو بگیر بهتر از این وجود نداره به خدا میدونم بده میدونم باید برم توانشو ندارم انگار طلسم شدم دارم زجر میکشم نمیخام بمونم اما توان رفتن ندارم خدا این چه بلاییه سرم اومده
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
به خدا عادی نیست حس میکنم وقت رفتن که میشه دست و پامو میبندن انگار یکی دیگه میشم خستم ۳ روز دیگه باید جواب خواستگاریشو بدم نمیتونم همچین ادمیو قبول کنم برا بابای بچم نمیتونمم ولش کنم نمیخام بدبخت بشم
به خدا عادی نیست حس میکنم وقت رفتن که میشه دست و پامو میبندن انگار یکی دیگه میشم خستم ۳ روز دیگه ب ...
من خودم تو شرایطت هستم الان البته میدونم حست نمیذاره به منطقت گوش بدی ...ولی خواستگاریو قبول نکن بنظرم جدیش نکن ..به همون روال قبل رابطتون ادامه بده فعلا تا وقتی ک یکم سنت بره بالاتر قدرت رها کردنشو بدست بیاری
من خودم تو شرایطت هستم الان البته میدونم حست نمیذاره به منطقت گوش بدی ...ولی خواستگاریو قبول نکن بنظ ...
اگر چیزی نگم دیگه ادامه نمیده رابطه رو چون سنش بالاس دیگه براش فرقی نداره فقط منتظره ازدواج کنه فقط ی دختر بهش نشون بدن دیگه تمومه همین الانم دادن اونم میگه اگر جوابت منفیه میخام خواستگاریش کنم برا پسرا همینقدر راحته امروز با کسی که ۸ ساله باهاشن تموم کنن و شبش برن خواستگاری یکی دیگه