الان پریودم غمگینم درد هم دارم این قضیه یادم اومد بغضی شدن ،،،،هم از مادر بچه بدم میاد یعنی خانوم سابق شوهرم هم بخاطر بچه از شوهرم ناراحتم
،،
بچه ۱ سالش بود شوهرم و خانومش جدا شدن خانومه ازدواج مجدد کرده با یک آقایی شوهرمم با من ازدواج کرده دیگه ،،حالا بگذریم
پسر شوهرم داره میشه ۹ساله
این بچه از ۳سالگی با مادربزرگ مادریش زندگی میکنه اما خرج و مخارجش با همسرمه بایدم باشه پدرشه دیگه ،،، خلاصه این مادر بزرگ و نوه
و شدید به همدیگه وابسته هستن
،،این به دایی ۲۰ ساله هم داره که تو خونه مش. ..روب میخوره و حتی مواد می کشه ،،
چند روز پیش پسر شوهرم اومده بود خونمون بهم
گفت که دایی فلانیم شیره میکشه گفتم خیلی کار بدی میکنه برگشت گفت نه آدم سر حال میشه گفتم نه این چیزا آدمو مریض میکنه و دلدرد میگیره
گفت نه مامان بزرگ هم گاهی که حالش خوب نیست میره کنار داییم میکشه حالش خوب میشه
گفتم آدم با ورزش و ساز یاد گرفتن حالش خوب میشه
گفتش من وقتی میرم کنار مامان بزرگم که گوشیش رو بردارم بوش و دودش بهم میخوره خیلی سرحال میشم