خودش هم هیچ غلطی نمیکنه توقع داره ما کار و زندگیمون رو ول کنیم بریم واسش بشوریم و بسابیم
اعصابم خرابه😒
الانم شوهرم میگه فردا برو 😭
متنفرم ازشون اه
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
دوستان من برای جراحی که کرده بودم کیست حاوی آب در آوردم ...رفتم تخلیه کنم گفت هر زمان اذیتت کرد...چیز مهمی نیست...خودمم که تخلیه هم کنی ممکنه باز پر بشه
حالا چند روزه تیر میکشه یهو..احساس کردم بعد رابطه اینطور دردم شروع شد
اره خونشون رو دارن بازسازی میکنن قرار شد دو ماهه تموم شه
وسایل یبار بردن انبار
بعد یه اتاق اجاره کردن بردن اونجا
دوباره یه خونه اجاره کردن تاریخش تموم شده
بردن انبار یکماه
الان خونشون حاضر شده و دوباره اسباب کشی😭
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
تو اسباب کشی ها خراب کاری کن چیز بشکونم بگن بی عرضه اس دیگه بهت نگن
این که بدتره
یه لیوان بشکنه صد جا تو قامیل میگه
اونم لیوانای لنگه به لنگه قدیمی
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
چرا تو یکسال پنج باراگه شوهرت منطقیه بهش بگو که نمیری
توضیح دادم
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
ووای نرو بگو کارگر بگیرین من حساب میکنم اگه ندارین که بهشون بربخوره
وضعشون توپه بابا خسیسن خیلی
روغن داغ از دستشون نمیچکه
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!