من وجود یه زن رو روی سر زندگیم نمیتونم تحمل کنم چه فکرش باشه چه اینکه مطلقه باشه و ترس از اینکه شايد یه روز به هم برگردن و حتی اگر برنگردند بچه مشترکی باشه و دلیل ارتباط این دو نفر باشه
هیچ متلکی نشنیدم هیچ رفتاری ندیدم که ناراحت بشم
۱۷ ساله دارم زندگی میکنم یک لحظه کاری یا رفتاری نکردن که نشون از نارضایتی باشه یا من حس بد بگیرم که مطلقه بودم
حتی مثل یه دختر مجرد از اول تمام مراسمات و برام انجام دادن تا بهترین عروسی
حتی بهتر از ازدواج اولم که یه دختر ۱۳ ساله چشم و گوش بسته آفتاب و مهتاب ندیده بودم