من با پسری که خیلی دوسش داشتم رل زدیم و من خب همون اولش گفتم من هدفم از رابطه اشنایی برای ازدواجه شما چی اونم گفت همینطور
خلاصه یسری نکات مثبت داشت یسری نکات منفی مث بقیه پسرا بعضس وقتا به نکات منفیش نگاه میکردم ناراحت میشدم به نکات خوبش فکر میکردم حس خوشحالی میکردم
ولی یهو بدون هیچ دعوا .. یهویی گفت حسم بهت کمتر شده و.. خلاصه دیدم مجبورم کات کنم کات کردم
الان دیگه نگران نکات منفیش نیستم نکات مثبتم دیگه مال من نیست
به قولی
دیگر برایم مهم نیست باد به چه جهتی میوزد چون من تمام کشتیهایم رافروختم ....