من و دختر خالم شهر دیگه ایم پارتنر دختر خالم تهران
حالا دختر خالم منم دعوت کرده که بیا میگ رفیق پارتنرم خیلی پسر خوبیه گفته یکی برام جور کن منم تورو معرفی کردم گفت بیا تولد دوست بشید .
منم واسه این که دعوتم کرده گفتم باشه میام نه برای پسر
حالا دختر خالم هروز پیام میده میگه پسر میگ عکستو و شمارتو براش بفرستم
منم گفتم بذار تولد هم ببینیم اگر خوشم آمد شمارم میدم اگر نه نمیخام شاید ازهم خوشمون نیمد
بعد پسر که قرار بوده ببینمش (رفیق پارتنر دخترخالم) گفته که میخام عکسشو ببینم و باهاش حرف بزنم چون میخام از تهران بیام اگر بیخود نیام اینا
منم عصبی شدم گفتم من نمیشناسم تا نبینم شماره نمیدم اصلا اعتماد نمیکنم من و تو باشیم و سه تا پسر تولد
دختر خالمم ناراحت شد گفت چون تنهایی گفتم بیایی من تورو جای بد نمیبرم اینا
واقعا چرا پسر آنقدر عجله داره خب وایسه تا تولد اه شمارم میخاد
اصلا نمیدونم چکار کنم نرمم دختر خالم ناراحت میشه