بچه ها من از اول جنس دندونام خوب نبودن تو سن ۱۸ سالگی بیماری روحی وحشناکی گرفتم مجبور ب خوردن قرص های اعصاب شدم اینقدی قرص خوزدم که دندونام نایود شدن خانوادم بیچاره دیگه درب در دنبال درمان اعصاب من بودن اصلا دیگع دندونام یادم رفته بود اینقدی مریص بودم که حتی نگاه تو دهنم نمیکزدم ب خودم اومدم ی خورده بیماریم رو ب بهبود بود شوهرم دادن که فک میکردم خودمم ازدواج کنم حالم خوب میشه وقتی ازدواج کردم تازه بدبختی هام شروع شدن دندونام نامرتب بودن مادرشوهر وخواهرشو طعنه میزدن ی مقداری درست کردم شوهرم ورشکست شد من نمیتونستم مابقی رو درست کنم مجبورشدم فک پایینو کشیدم که الان مث سگ پیشمونم فک بالا ۶ تا دارم بقیع مصنوعی پول کاشت ندارم الان اون ۶ تام خراب شدن روم نمیشه برم دکتر واقعا خجالت میکشم کارم شده حسرت وناراحتی کمبود اعتمادبنفس وحال بد نمیدونم چیکاز کنم میخام حداقل ۶ تا رو درست کنم که نمای صورتم هست خجالت میکشم برم دکتر بهم بگع تو این سن ۳۲ سالگی بی دندونی
بگی پول ایمپلنت ندارم راه حل های جایگزین رو پیشنهاد میدن که ارزونتره
خیلیا دندون مصنوعی تیکه ای میذارن و اصلا هم مشخص نیست
حالم از دلار بهم میخوره، از ریال بیشتر...گور پدر این زندگی، گور پدر هرکی که به ما ظلم کرد...تاوان بدهند یا ندهند چه فرقی به حال ما میکند؟؟؟ما خواهیم مُرد و همه آرزوهایمان را به گور خواهیم برد...اما خدایا یادت باشد ما تو را ندیدیم اما پرستیدیم، تو ما را دیدی اما انگار شتر دیدی ندیدی...ما را در این زندگی نکبت بار میان این لاشخورها و کفتارها و کرکس ها تنها رها کردی...ما فقط یکبار فرصت زندگی داشتیم که نشد، جبران نمی شود، تمام شد...یارب حساب نیست نگو بندگی نکرد، این بنده زنده بود ولی زندگی نکرد... (مجید کریمیان)