بچهها این تاپیک دومه چند ماه پیش زدم الان نگید فیک فیک شاید به نظر شما عجیب باشه اما اینجور خانواده ها وجود دارن
دلیل اینکه این تاپیکو دوباره دارم میزنم
خانواده شوهرم منو دارن روانیم می کنند
بچهها من نمیتونم با خانواده شوهرم قطع رابطه کنم اینا تو قید و بند زن نیستن یک زن میخوان نیازشون بر طرف کنه بچه بیاره شریک زندگی باشه قطع رابطه کنی فرداش دادگاهی برای طلاق براشون مهم نیست که باید مهریه بدن میگن میدیم اما تورو طلاق میدیم
خانواده شوهرم از اونا هستن حرفشون رو رک تو صورتت میگن و خیلی سریع ناراحت میشن خیلی باید با لحن خوب جلوشون حرف بزنی الان میگم
خانواده شوهرم اینجورین اگر بهشون بگی تو ناراحت میشن
خواهر شوهرم امد خونم من برا برادر شوهرم 2 تا گوشت بیشتر گذاشتم برا خواهر شوهرم کم تر ناراحت شد سروصدا کرد همون جا سفره غذارو جمع کردن
خواهر شوهرم گفت من غذا نمیخورم باید این سفره جمع بشه گفت چرا اینقدر بر اون گوشت گذاشتی برادر شوهرم گفت گشنه همین دوتای دعواشون بالا گرفت من یک گوشت برداشتم گفتم بگیر آنچنان زد زیر قاشق گوشت پرتاب شد جمع کن اول تبضی میزاره بعد یادش میاد من هیچی نگفتم برادر شوهرم ظرف قرمه سبزی رو برعکس کرد همه بلند شد رفتن شهرشون
تولد پسرم بود برادر شوهرمو دعوتش کردم دخترش دست کرد تو کیک به شوخی گفتم دخترت فلان کرده ۴۰۰ زد به کارتم گفت خداحافظ
به مادر شوهرم گفتم چرا پیاز انداختی تو غذا گفت چرا اینجوری میگی گفتم چه جوری ناراحت شد امروز شوهرم دعوام کرد گفت اگر اینجوری کنی همه قطع رابطه میشن
چکار کنم
صحبت نکنم میگن چرا حرف نمیزنه فلان