شبی با دوستاش رفت بیزون بهش گفتم شام میای درس کنم؟؟گفت نه گفتم باشه پس هرچی خوردین برا منم بگیر گفت باشه
خدایی بچم ۴ ماهشه خیلیم غر غروعه کارای روزانه امو ب سختی انجام میدم ظهری شامی درست کرده بودم دیشب چلوگوشت و… کلی کار خونه…
الان اومده خونه پیتزا رو گذاشته رو میز میگه بیااا… اینم هرچی خورذی برا من بگیر
با یه لحن بدی
منم بهش گفتم خب میاس نگیری اشتباه کردی بغض کردم اعصابم ریخت بهم
بعد لحنشو شوخی کرد و شروع کرد صحبت کردن
حس بدی گرفتم ب پیتزاعه اگ برم بخورم مطمئنم کوفتم میشه
پیتزا رو اورد گذاشت جلوم گفت بخور عزیزم بازم گفتم باشه(فهمید بغض کردم عصبی سدم) میخورم ولی دستم نمیره
چقدر دوران قبل از پریودی بده
حال روحیک خیلی خرابه