خیلی ترسناک بود واقعا. ولی گذشت...خوبی زندگی همینه که میگذره...
دو ماه اول تقریبا خواب خاصی نداشتم پسرم کولیک داشت. فوقش یکی دو ساعت. اما حداقل سعی میکردم تو حالت خوابیده شیر بدم، جون نداشتم بغلشون کنم زیاد.
اما از ۳ ماه به بعد قلقشونو پیدا کردم دیگه شبا فقط یکبار بیدار میشدم.
بعد از ۵ ۶ ماهگی ام که میتونستن حرکت کنن، دیگه بیشتر وقتا هم بازی و هم صحبت شدن. بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد.
منو بیشتر اطرافیان اذیت کردن. یکسره از شهرستان میومدن مهمونی و شبم میموندن. وجدان نداشتن