من زیاد حوصله رابطه اینا نداشتم درخواست میداد کسی رد میکردم دیگه اونا هم میرفتم
گذشت تا پارسال یکی بد پاپیچ شد راستش بگو خوشم نیومده دروغ گفتم منم فرصت دادم بهش
بعد به مدت تلاش دیگه برای بدست آوردنم تلاشی نکرد
حالا هم هر وقت میخوام ولش کنم کلی گریه و داد و بیداد راه میندازه دوباره تلاش میکنه دوباره میشه مثل اول و این روند ادامه داره
اینقدر وابسته شده که به شب هم بدون صدای من خوابش نمیبره و حرف از رفتن میزنم داغون میشه
خواهرم رله منم تو رابطم با هم میریم قرار اون میره با اون منم میرم با این
خواهرم هر دفعه با یه تیکه وسیله برمیگرده ولی من تا حالا به جز ۵ شاخه گل چیزی ازش ندیدم
من از لحاظ مادی کلا آدم مستقلیم ،کار میکنم و بابام اینقدر جلو پام ریخته که چشم به مال کسی نداشته باشم(تو سن کم یه خونه و یه ماشین دارم ) ولی بعضیوقتا خیلی ناراحت میشم بلاخره دخترم دوس دارم به سلیقه خودش یه تیکه وسیله واسم بگیره
خیلی خره من همیشه صدمو واسش گذاشتم یه روزی میفهمه ولی اون روز من دیگه نیستم تو زندگیش