موضوع از این قراره که من بهش گفتم که اگه در آینده ما بریم زیر یه سقف حقوقی که تو داری مال زندگیمونه و با اون حقوقت باید زندگیمون بچرخه ولی حقوقی که من دارم فقط مال منه دیگه مال تو نیست مال زندگیمون نیستش و بهش گفتم که مهریه من باید فلان تا سکه باشه ( این دلیل خونوادگی داشت ک گفتم چون یجورایی رسمه بین کل فامیل ک زیاد باشه البته نه خیلی ها ) چون اون گفت نه تهش ۲۰ تا سکه بتونه باشه و کلا هدفمون تو این ۶ ماهی که با همدیگه توی رابطه بودیم ازدواج بود و از نظر مالی از نظر قیافه از نظر اخلاق از نظر تحصیلی و خونوادگی و.. از همه نظر خوبه و فکر کردم که اوکی که با همدیگه ازدواج کنیم و میتونیم
ولی وقتی این حرفو زد واقعاً یه طوری شدم در ادامه به من گفتش که خب چرا حقوقی که تو میگیری برای دوتامون نیست برای زندگیمون نیست؟ گفتم که حتی توی قرآن هم این اومده که و یه چیز بدیهیه که زن وظیفه اینکه خرج زندگی رو بده نداره اصلاً وظیفه اینکه سر کار بره رو نداره ولی مرد وظیفهاش همینه بعد به من گفتش که خب اگه اینجوریه یه جای قرآنم اومده که مرد اگه به زنش بگه بشین توی خونه نباید کار کنی زن باید ساکت بشه و کار نکنه😐😐😐 ولی من اینو اصلا نشنیدم و ندیدم از کسی حتی
واقعا این حرفاش منو دگرگون کرد نظر تون چیه
من دانشجو حقوقم اون هیئت مدیره دانشگاه
۲۱ سالمه اون ۲۵