بچه ها من مسافر بودم ساعت ۴ ونیم صبح رسیدم ترمینال
مجبور بودم اسنپ بگیرم تا برسم خونه
هوا کاملا تاریک بود و من خیلیییی میترسیدم اسنپ بزنم ولی خب چاره ای نداشتم
یهو دیدم ی راننده ی خانم منو قبول کرد
اصلا بال درآوردم ک خدایا دمت گرم خیلی بامعرفتی
بعد رو نقشه نشون میداد خانومه اصلا جلوی ترمینال بود
من بعد ۲ ۳ دقیقه ک سفر رو قبول کرد ایشون بهش زنگ زدم
گفتم من الان میام
یهو گف عزیزم لغوش کن
گفتم چرا
گفت من دیر میرسم😕حالا اصن رسیده بود
باز من بهش گفتم از دید من اشکالی نداره منتظر میمونم
گفت ن شرمنده لطفا لغو کن
من ک لغو کردم ولی خدا منو ببخشه راستش فکرای خوبی ب ذهنم نمیرسه، شما برداشتتون چیه؟