فقط خودت میدونی چقدر نیاز داشتم این حرفارو بشنوم.. بخاطر تمام روزایی که احساس کردم در هیچکدوم از جنبه های زندگیم کافی نیستم؛ روزی نیست که بدون گریه بگذره و من واقعا نیاز داشتم قلبا باور کنم که حداقل یه نفر از من راضیه، حداقل یه کارو دارم درست انجام میدم.
برای بار هزارم به خودم فرصت اینو میدم که بلند شم و تلاش کنم تا بتونم حداقل یه ذره با خودم کنار بیام،
این سری موضوع امید نیست، خودت بهم نشون دادی که این نقطه پایان، میتونه جایی برای شروع دوباره باشه..
شاید تصمیم گرفتی دوباره بهم نگاه کنی، نه؟