درختی بود،
که سایهاش آرزوی من بود.
رودی بود،
که آوازش مرگ را میشست.
و من،
میان این همه بودن و نبودن،
به تو فکر میکنم،
مثل نسیمی که
بر برگهای خاموش میگذرد.
زیبا
حتی از شاعر های معروف...
چه گویم اگر گویم زبان سوزد ، اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد....
از خودم بگم؟
گفته بودم که نکن پیله به من چرخ فلک
پیله کردی به من آن قدر که پروانه شدم
ی شعر از قیصر میگم که خیلی دوستش دارم
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
گر بیایی دهمت جانُ نیایی کُشَدَم غم
من که بایست بمیرم ؛ چه بیایی چه نیایی..
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
