من مادرشوهرم به لباس زمستونی من حسودی میکنه😂😂😂
من نشسته بودم با شوهرم پالتو مارسالمرو پوشیده بودم
به شوهرمگفتم کی بریم لباس بخریم
مادرشوهرم داشت سکته میکرد نه این خوبه داری دیگه با ماشین میری میای دیگه
بعد شوهرم گفت نه براش باید بدونه بگیرم پارسالم نخریدم
رفت به گوشه افسردگی گرفت😂😂😂😂😐بغض کرد😐😂😂😂😂
شوهرم برای خونه خرید میکنه این بغض میکنه میره یه گوشه افسردگی میگیره
باید میگفتی خب شما عاقل بودید بین همه خوشگل ها و عاقلها،خوشگلترو عاقل ترو برای پسرتون انتخاب کردید
این کرمو همشون دارن مال منم هررر دختری که زیر سر داشتنو برام تعریف میکردن فک میکردن به یه ورمه خب به درررک من نمیشد یکی دیگه میشد سنتی بوده دیگه روانیای حال بهم زن
آره پدرشوهر و مادرشوهرم خیلی بهش رو میدن،همیشه جلو من میگفت فلانی (یعنی شوهرمن)حیف شد باید فلانی رو میگرفت اون خوشگله و از این چیزا،یبار جلو شوهرم گفت باهم دعواشون شد شوهرم بهش گفت من واسه بدست آوردن زنم خیلی تلاش کردم اگه اونایی رو که تو میگی رو میخواستم چلاق نبودم تلاش میکردم واسه بدست آوردنشون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
