اگه شما خونوادتون نرمال نباشن و خیلی سمی،
ولی خودتون خوب باشید
پارتنرتونم بفهمید خونوادش کم دارن و اصلا خیلی تو مخن ولی خودش اینجوری نباشه
بعد از اول چون شما نشون دادین خونوادگی هستین اونم همینجوری نشون داده و هی ازشون تعریف کرده بعد یه بار درددل کرده باهاتون که ازشون ناراحت شده ولی بعد ترسیده دیگه نگفته و خوب جلوه داده چون شما نشون دادین مشکلی ندارین
ولی فهمیده باشین خیلی از درون مشکل داره خودتون هم همینطور
ولی این بهتون زور داره که با این وجود باز اسمشونو میاره و ماستمالی میخواد کنه حقیقتو و تظاهر به خوبی کنه و شاید از ترسش باهاشون مجبوره خوب حرف بزنه و رفتار کنه
ولی شما چون از بچگی مشکل نداشتین و آزاد بودین و تازگی با خونواده مشکل پیدا کردین زود میتونین جلوشون وایسید و از خودتون دفاع کنید
حالا دوتا سوال دارم :
۱- اگه به این شخص نزدیک شه آدم و جوری که اون طرف حس کم آوردن نکنه و باهاش راحت شه بالاخره درددلاشو میگه و حقیقتو ؟
۲-اگه در هر صورت ادامه بده به دفاع و تعریف ازشون و خوب بودن باهاشون درصورتی که بدونین هم نرمال نیستن هم چقدر بهش آسیب زدن باهاش ازدواج میکنین؟