حاجتم گرفتم چیکار کنم؟
برا مادربزرگم نذر کردم خیلی بدجنسه
تو رودش توده داشت همه گفته بودن بدخیمه و خیلی زیاد حتی خونوادم ولی من گفتم ناامید نمیشم از تون روز در به در دنبال دکتر بودمو گریه وبی خوابی و دعا
قبلا بهم حسادت داشت و تبعیض و تهمت میزد و نفرینم کرد میگفت خواهرم که خیانت کردهو من چقدر تلاش کردم شوهرش برگرده من جادوش کردم و یه بار زد به سینش گفت خدا مریضت کنه
خیلی دلمو شکست
بعد که مریض شد من حتی به نیابت اون استغفار گفتم گفتم خدایا من میبخشمش اگه یه درصد اثر داشته دل شکستن من و بابامم اذیت کرده بود به بابام گفتم حلالش کن و به خودشم گفتم استغفار بگو خیلی خوبه کلا همه باید بگن اینو گفتم که بحث نکنه یه دفعه گفت من چرا بکنم تو برو بکن😏
همیشه براش کلی خوراکی و کادو میخریدم قدر نمیدونست بهترین لباسو میخریدم بهترین شلوار بیرون ایراد گرفت اونوقت خواهرم که شاغله یه شلوار کهنه تو خونه ای ۱۵سال پیششو بهش داد این انقد تشکر کرد ازش دهنش سرویس شد
تو بیمارستانم فقط من بغلش کردم سرشو بوسیدم با دستش
بعد دوباره که مریض شده بود بهم تهمت زد
تو دلم گفتم عیب نداره به دل نمیگیرم مریضه با اینکه برام خیلی سخت بود
بعد رفت کولونوسکپی انقد گشتم براش کسیو پیدا کردم بی حس شه همه میگفتن سن بالا انجام نمیدیم ریسکه اون شب تا صبح ضجه زدم قرآن دامن خدارو گرفتم التماسش کردم شدید براش خیلی نذر کردم از تو مفاتیح انجام دادم دستوراتو که اون پولیپش خوشخیم باشه یا جوری باشه بشه عمل کرد اخه گفته بودن عملم نمیشه
بعد فرداش که انجام داد مامانم گفت دکتر گفته باید جوتب نمونه برداریش بیاد و احتمال زیاد بدخیمه
جوابش تازه اومد که خودمم دیدمش خوش خیم بود
خیلی خوشحال شدم
نمیگم برا دعای من بود ها ولی خیلی از خدا اینو خواستم از ته دلم و تلاش کردم حتی به اندازه من اصلا خوشحال نشدن بقیه
حالا دوباره کلی بهم حرف زد تو این مدت بهترین خوراکیارو براش گرفتم با اینکه شاغل نیستم و بردمش بیرون خودم اصلا کسی بهم نمیگه چی میخوری چی نمیخوری دیشب چشام سیاهی رفت خیلی اذیت شدم چند وقته و نتونستم پا شم پریود شده بودم گفتم برام دوسیخ جگر بگیرن تا گرفتن اولین لقمه رو به اون دادم با اینکه زیاد نبود هرروز براش از این چیزا میگیریم
و بازم بهم تهمت میزنه و همیشه فقط من یه چیزی میخوردم بدترین چیزم بود جتی غذای مونده تو یخچال یا تخم مرغ بهش زور داشت میگفت رییس کله انگار دوباره و دیشب رفتم بهش رفتم گفتم شام خوردی؟ چی خوردی؟ که چکش کنم گفت تو چیکار داری من عن خوردم هرچی عنه مال منه😳
براشم کباب گرفته بودن
بهد گفت چیکار داری میشماری من چی خوردم مگه مال توئه اصلا حسود
خیلی قلبموشکست دلم نمیاد نذرارو براش ادا کنم اصلا لیاقت ندارن ولی نمیشه انگار😭