از ۲۸سالگیم شروع شد ، خوب یادم می آید وقتی اولین سیم ظرفشویی را دستم گرفتم و شروع به سابیدن کف سیاه سرویس کردم ، تمیز شد برق زد حالم جا آمد. روز بعد که پا در سرویس گذاشتم دوباره حالم جا آمد خنده دار. بود ولی سرویس کثیف میفهمید حرف مرا دیگران نمیفهمیدند میگفتم با کفش بیرون داخل سرویس نروید میگفتند گیر نده !
احمق بودند؟تنبل بودند من اینجوری بارشان اوردم؟
سینک را صبح تمیز میکنم دستمال میکشم حالم جا می آید یکساعت بعد برمیگردم سینک چقدر حرف گوش کن است همان جور تمیز مانده
چرا آن ها نمیفهمند ؟
آمرانه غرولند میکنند
مگه چیکار کردم کثیف شده دوباره میشوری؟
چرا نمیفهمند؟
حیف جواهری به این گرانی که صرف شما میکنم ...حیف عمرم ....
این روزها شبیه مادرم شده ام خدا مارا کپی کرده شک
ندارم
یادداشت های یک شوریده وسواسی
اول آذر ۱۴۰۴