سلام دوستان مرسی که جویای احوالم بودین برای تاپیک قبلم که قرص خوردم خیلی مختصر بگم رفتم بیمارستان و سنسوری معده انجام دادن برام فداتون شم که نگرانم شدین 🙏🥲
بریم سر اصل موضوع دختر عمم ازدواج کرده و زنموی کوچیکم عروس مهمونی گرفت پدر من مریضه و جایی نمیتونه بره چون دستگاه اکسیژن بهش وصله 🙃
عمو کوچیکم خونشون چسبیده به خونه ماعه بابام خیلی دختر عمو هامو دوست داره چون کوچولون روحیش افسرده شده توخونه بابام بعد کسی میاد پیشش انقددددد ذوق میکنه 🥲
پدرم ۹ سال مریضه
امشب زنموم عروس مهمونی گرفته بود عمم و اون یکی عموم دیراشون دختراشون همه رو دعوت کرده بود جز ما که بغل دستشونیم 💔
بابام خیلی ناراحت شد چون بزرگ تر از همشونه بی احترامش کردن نظر شما چیه ؟
زنموم خیلی بد جنس وحسوده به داداشم کلییی حسودی میکنن چون مغازه زده ( از وقتی داداشم مغازه زده به زور جواب سلام مارو میدن انگار پدرشون کشتیم😐)