اینو قبلا هم تعریف کردم اینجا
ما یه استاد آقایی داشتیم خیلی آدم اوکی بود مثلا میگفت اگه گرسنه شدید لازم نیست اجازه بگیرید در حد یه لقمه اوکیه بخورید
یه روز یکی داشت از اون ته خیار میخورد
استاده هم برگشت گفت بچه ها گفتم آزادید ولی خیار که دیگه نخورید
یه بنده خدایی برگشت گفت استاد بوی خیارو حس کردید
منه احمق منه خر برگشتم گفتم نه خوده خیارو حس کرده💔😂
کلاس که رفت روی هواا قشنگ
استاده هم همرنگ رب شده بود
تا یه ربع همه داشتن میخندیدن
استاده هی میخواست درس بده یهو روشو میکرد سمت دیوار میخندید