پدرشوهرم بیمارستان بستری بود ،مشکل کلیوی داشت
از شهر خودشون اومدن خونه ما، موندن برای کار درمانی
حالا فامیلاشون میان عیادت، از سه شنبه پیش اینجان
الان دخترخاله شوهرم زنگ زده، زن 50 ساله
شنبه ساعت 9 و نیم شب ژنگ زده که دارم میام
بعد مادرشوهرم میگه پسرم )یعنی شوهر من( نیست
یعنی که نیا دیگه
باز میگه من میام
بعد منم که این وسط هویجم ,به مادر شوهرم میگه
اصلا انگار نه انگار صاحب خونه ماییم که شوهرم نیست ،منم شاغلم 9 شب خسته کوفته رسیدم خونه
واقعا دختر خاله شوهرم گاو نیست ؟
خوب جمعه میومدی