یه نصیحت خواهرانه کنم بهت که اعصاب و روانت هم اروم باشه تو دست خودشون بازی کن حتی شده یکبار امتحانش کن
منم همین مشکل و داشتم عمدا اذیتم میکردن مثلا بچم کوجولو بود میگرفتن مینداختنش هوا انگار عروسک بود فقط می خواستن لج منو در بیارن یا همیشه می گفتن بیا بیا خونه ی ما وقتی با ری اکشن بد من مواجه میشدن بدترش میکردن یکبار تصمیم گرفتم بگم میام باورم نمیشد هنوزم نمیشه به محض موافقت من گفتن نیا یعنی همه ی اون دعواهای من و شوهرم سر خونه ی اینا رفتن الکی بود اینا فقط الکی تعارف میکردن و که دعوا راه بندازن از اون روز حتی اگه تو دلم اشوب میگم میام و قال می خوابه