وای چه باحال گفتی.
منم یادمه ۱۰ سال پیش مادرشوهرم تهمت دروغ بست بهم. منم گفتم برآدم دروغگو لعنت. گفت بیش باد. بعد گفتم اگر من دروغ میگم نابود بشم اگر هم تو دروغ میگی تاوان بدی و آبروت بره.
چند وقت بعدش آبرو ریزی کرد ولی به روش نیاوردم.
باز باهام دعوا راه انداخت بهش گفتم پا رو دم من نذار دفعه بعد آبروتو پیش شوهرت می برما. با کمال وقاحت گفت چیزی نشدههههههه کههههههه. گفتم باشه به شوهرت میگم ببینم چیزی شده یا نه.
دیگه لال شد
ولی من اگه به جات بودم گواهی سلامت رو میگرفتم می بردم می دادم بهش تا برای همیشه هیچ حرف و حدیثی پشتم نباشه ببین بحث یه عمر زندگیه هر سری می خواست حرفش بیفته و بحث پیش بیاد با این کار دهنا بسته میشه من خودم ازدواج کردنی بدون اینکه کسی از خانواده همسر بگه خودم رفتم گواهی سلامت گرفتم و دادم به خواهر شوهرم یه درصد احتمال دادم شاید بعدا بخوان یه حرفایی بزنن خواهر زادمم همین کار رو کرد
خوب گفتی
الانم شاید بتونی با همسرت برو شناسنامتون رو هم ببرین هر دو نفرتون که دکتر بدونه زن و شوهرین و به دکتر توضیح بده که مادر شوهرم گیر داده و گواهی سلامت می خواد ولی خب من و همسرم...
اینم شناسنامه ی خودم و همسرم که بدونید عقد کردیم و همسرمم اینجاس شاید قبول کرد
باز این خوبه قدیما طرفای ما رسم بود پست در حجله مینوند مادرشوهر دستمال خونی رو که میدید به تشمال میگفت بزنه و تمام ده میفهمیدن این دختر بده و اگه نمیزد دختر بیچاره بود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
