2777
2789
عنوان

بنظرتون پدر من مشکل روانی نداره ایا

| مشاهده متن کامل بحث + 207 بازدید | 27 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سرش رو ببر

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

.من تشریفاتی و مجلل و پرنسس نیستم. با من از قدم زدن زیر بارون...خیس شدن لباسا... پخش شدن ریمل رو صورت...گوش دادن به موسیقی...قدم زدن کنار ساحل...طبیعت گردی... پیدا کردن اهنگای زیرخاکی...فیلم دیدن...خوردن صبحونه صبح بارونی با بابا و مامان...با رفیقا فیلم دیدن و رقصیدن و خندیدن از ته دل حرف بزن:)

اخه غیرتم قبول نمیکنه به دخترم دست بزنن چیه دیگهخودت از کجا اومدی؟ خواهر برادرات رو هم لابد لک لکا ...

یک درصد ممکن بود اینجا بتونم بمونم تحمل میکردم 

ولی دیگه واقعا نمیشه

ن اینکه فک کنین خوشی زده زیر دلما

اصلا و ابدا

واقعا چیز فراتر از حد تصورن این روانیا

🫰🏻𝑵𝒐𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈 𝒊𝒏 𝒍𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒆𝒕𝒆𝒓𝒏𝒂𝒍, 𝒆𝒗𝒆𝒓𝒚𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒈𝒆𝒔

یک درصد ممکن بود اینجا بتونم بمونم تحمل میکردم ولی دیگه واقعا نمیشهن اینکه فک کنین خوشی زده زیر دلما ...

برو ب سوی افق

شاغلی؟

.من تشریفاتی و مجلل و پرنسس نیستم. با من از قدم زدن زیر بارون...خیس شدن لباسا... پخش شدن ریمل رو صورت...گوش دادن به موسیقی...قدم زدن کنار ساحل...طبیعت گردی... پیدا کردن اهنگای زیرخاکی...فیلم دیدن...خوردن صبحونه صبح بارونی با بابا و مامان...با رفیقا فیلم دیدن و رقصیدن و خندیدن از ته دل حرف بزن:)

به نظرم ایشون چون فعلا توان اینکه خرج عقد و خواستگاری و حلقه و جهاز و .... رو نداره،داره بهونه میاره

هیچوقت نداشته این خدازده

خرج اینم مامانم میده بازنشسته اس

رسماً خرج مارو مادرم از بچگی داده

نمیدونمم چرا ولش نمیکنه بره

طلاقم گرفت یکبار

رفت

نمی‌فهمم ک‌چرا باز برگشته

🫰🏻𝑵𝒐𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈 𝒊𝒏 𝒍𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒆𝒕𝒆𝒓𝒏𝒂𝒍, 𝒆𝒗𝒆𝒓𝒚𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒈𝒆𝒔

خدا صبرت بده ...

باباتم عقلش بده

من از یک شکست عاشقانه می آیم . بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند .شکست نه برای پنهان کردن است نه برای پنهان شدن .می گویند از صبح بنویس . از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت . باران پنجره ی چشمانم را شسته است . همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال . اما من گمان می کنم این خیلی خوب است ک نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم .بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز .ک حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است . قیمت وفا شاید گران تر از آن بود ک بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید . سقف اعتماد تعمیری ست . مدام چکه می کند .آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او ک باید پر باشد خالی ست .نمی توانم باورش کنم نه رفتنش و نه ماندنش را .مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی ک درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند . خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد . اما همیشه حق با برنده ها نیست . می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد . قرار بود حقیقت را بگویم سخت ست . بی علاج ست . دانستنش آدم را کم کم می کشد . گریه ی شبانه می آورد . اما همین است خبر کاملا ناگوار و واقعی ست ....اون یکی رو جز من داشت ....سکوت می کنم تا ب خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد . گریه می کنم باشکوه . مثل اقیانوس . بلند مثل اورست . او نمی شنود و نمی داند که ماه . خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست . یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته ی من است .... چی کار کرد این دل سادم .... که از چشم تو افتادم ؟؟؟ ...اینقدر روز و شبامو خونه ی ستاره کردی.... ک ب یادم نمی مونه نامه هامو پاره کردی....

هیچوقت نداشته این خدازدهخرج اینم مامانم میده بازنشسته اسرسماً خرج مارو مادرم از بچگی دادهنمیدونمم چر ...

ولش کن پس

فقط میخواد خودی نشون بده.

واقعا درکت میکنم،پدر باید حامی باشه،اگه نیست حداقل نباید دخالت کنه

❤️مامان طلا و آلا❤️.کی بزرگ‌شدم که بعدش مامان شدم‌اصلا😕
وای واقعا خدا ا دهنت بسنوه

امید ب خدا که هدایت بشه ب زودی

من از یک شکست عاشقانه می آیم . بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند .شکست نه برای پنهان کردن است نه برای پنهان شدن .می گویند از صبح بنویس . از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت . باران پنجره ی چشمانم را شسته است . همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال . اما من گمان می کنم این خیلی خوب است ک نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم .بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز .ک حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است . قیمت وفا شاید گران تر از آن بود ک بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید . سقف اعتماد تعمیری ست . مدام چکه می کند .آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او ک باید پر باشد خالی ست .نمی توانم باورش کنم نه رفتنش و نه ماندنش را .مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی ک درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند . خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد . اما همیشه حق با برنده ها نیست . می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد . قرار بود حقیقت را بگویم سخت ست . بی علاج ست . دانستنش آدم را کم کم می کشد . گریه ی شبانه می آورد . اما همین است خبر کاملا ناگوار و واقعی ست ....اون یکی رو جز من داشت ....سکوت می کنم تا ب خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد . گریه می کنم باشکوه . مثل اقیانوس . بلند مثل اورست . او نمی شنود و نمی داند که ماه . خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست . یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته ی من است .... چی کار کرد این دل سادم .... که از چشم تو افتادم ؟؟؟ ...اینقدر روز و شبامو خونه ی ستاره کردی.... ک ب یادم نمی مونه نامه هامو پاره کردی....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز