درد طلاق رو به چی تشبیه میکنین

ی مشت زن احساساتی ریختن تو این تاپیک دل استارتر خالی میکنن 

طلاق مثل مرگ عزیز زاررررت 

بره به درک مردای مزخرف 

چرا دقیقا روزی که با شوهرم بحث شدیدی داشتم و به طلاق فکر میکنم باید این تاپیکو ببینم؟🗿🤣

مث مردن قلبت میمونه و خالی شدن از هر حسی

منکه جشن گرفتم کیک خوردم با دوستم 😂 البته یه غمی هم ته دلم بود ولی بیشتر شروع یه زندگی جدید بود 

نه میشه زندگی کرد نه میشه جدا شد من خودم ازدواج که کردم فکر کردم الان میرم بهترین زندگی می‌سازم با همسرم ولی دیدم نه اون چیزی که فکر میکردم نیست و داره هر روز بهم خیانت می‌کنه خیلی اوضام بهم ریخت افسردگی بغض دیگه نتونستم تحمل کنم گفتم طلاق بگیرم آزاد میشم زندگی درست حسابی می‌سازم واسه خودم گفتم طلاق بهترین گزینه هستش خانوادم هستن طلاق گرفتم ولی بعد از یکی دوماه که گذشت فهمیدم طلاق بدتر از سوختن ساختن تو زندگی مشترکه هر لقمه که تو خونه پدرت بخوری با منت برای هر چیزی سرت داد بزنن و طلاق گرفتنتو ننگ بدونن حاضرم برگردم به گذشته و طلاق نگیرم پنج ساله از همسرم جدا شدم تو پنج سال نه درسمو ادامه دادم نه کسبو کاری یاد گرفتم نه دوست رفیقی دارم هیچ کس حتی حق بیرون رفتن از خونه دارم  احساس میکنم افسردگی بیشتر از قبل شده جوری که شب می‌خوام سرمو بذارم بخوابم اشکم در میاد تا کی باید اینجوری پیش بره از این وضعیت راضی نیستم طلاق گاهی وقتا اصلا خوب نیست 

اخلاق بد و دخالت خانوادش و... کلا ازش و از اون زندگی سرد شدم 

سلام عزیزدلم ، موقعی طلاق بابام هرچی داشت ازش گرفت شغلش ثروتش ببین هر چی داشت و ما رفتیم مهاجرت کردیم تحصیلی و از خانواده خودشم طرد شد تا پنج سالگی بچه ها رو ندید و متقابلا بچه ها پدرشون ندیدن فقط خانواده خودش دیدار داشتن هدیه کادو پول همه‌چیز میفرستادن محبت میکردن ولی بعد از پنج سال اومد گفت من بچه ها رو میخام تو بد دنیا اوردی یکی از بچه ها فوت کرده میرم شکایت میکنم ما هم گفتیم اوکی بکن ولی خب پدرش از ارث محرومش کرد ولی قرار بر این شد بچه ها رو ببینه البته گاهی وقتا هم میبرد ولی دقیقا چند ماه پیش سر کله ش پیدا شد که من دوستت دارم میخام برگردم تو رو دوست دارم قشنگ رو مغز دخترم کار کرده بود