یکاری کرده بود ۴سال بود باهاش حرف نمیزدم مقصر خودش بود
من دلم خیلی صافه یه ماه پیش شوهرامون هماهنگ شدن رفتیم بیرون شوهرم بهم گف ولش کن بچگی کرده باهاش بحرف
منم دل رو زدم ب دریا و به حرفه شوهرم گوش دادم حتی بچه دومم بدنیا اومد نیومد پیشش
اون روز که با من حرف زد اصلا از خوشحالی نمیدونست چیکار کنه منم گفتم دیگه بچه نیستیم باید پختهتر رفتار کنیم حتی بهش درخواست دادم قبول نکرد الکی فک کن ۵۰۰ نفر رو دنبال میکرد رفته بود ۶۰۰ مثلا بزا بفهمه قبول نکردم
فهمیدم ذات بد هیچ وقت درست نمیشه زیادی به اینجور آدما نباید شاخ و پر دادفک میکنن خیلی آدم مهمی هستن