بهترین خاطره ای که از شوهرتون دارید

اینکه شوهر ندارم😂

سفرمون به دور دنیا 😂

اگه بگم هر روز کنار ایشون از دیروز برام شیرین تره دروغ نگفتم

گل خریدنش تو دوستی رمانتیک بود یه حلقه خریده بود توش اول اسممون بود یا کادو ولنتاین تو دوستی

دوران عقد

اولین بار که رفتم خونه شون فامیلاشونم بودن

من تو اتاق بودم میخواستم لباس عوض کنم سر سفره راحت باشه لباسم

هی آقایون به این میگفتن بشین دیگه سر سفره

با صدا بلند گفت خانمم هنوز نیومده شما بفرمایید😭😂💗

بعد رفتم بیرون باهم نشستیم

الانم همینجوریه تا نشینم نمیشینه

ولی دفه اول خیلی تازگی داشت.

باردار بودم 

رفتم کفش بخرم 

نمیتونستم خم بشم بپوشمشون 

نشست کفشامو پام کرد 

مغازه داره یه پیرمرد بود 

کلی کیف کرده بود 

تو یکی از جزایر کالیفرنیا بودیم داشتیم به ماه نگاه میکردیم یه دفعه برگشت گفت میدونی چرا ماه کامل نیست ؟ گفتم چرا 

گفت چون من یه تیکشو کندم الانم کنارم نشسته 

( مدیونید فکر کنید دروغ گفتم 😂)

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

تو سقطم کسی نبود مراقبم باشه اون مونده بود پا به پای منم گریه می کرد 

حمایتش از من مقابل مامانش که پشت سرم حرف زده بود 

شوهرم از خونه شون زد بیرون وقتی مامانش حرف زد 

عزیزم این رابطه توسط جفت ما ساخته شده و ساختنش برای همه ممکنه

من وقتی همسن شما بودم هنوز با همسرم آشنا نشده بودم

اولین بار ک رفتیم خونشون بعد از عقد ک پاگشاون کرده بود مادرشوهرم 

همسرم اسفند و دور سرم چرخوند خییییلی کیف داشت

یکی هم اینکه بعد از به دنیا اومدن پسرم 

پسرم ۱۳ روزش بود منم افسردگی شدید داشتم واسه اینکه خوشحالم کنه روز سالگرد ازدواجمون بود کیک و... اینا گرفته بود من و ازون حال و هوا در بیاره

واااای چ تاپیکت حس خوبی داره یکی یکی داره خاطره های خوبمون یادم میاد 🥲🥰

من که نه ..ولی از فامیلامون با شوهرش دوس بود رستوران .کافی شاپ .خیلی جاها موقع دوستی میرفتن . جهت شناخت.ولی بعد ازدواج هیچ جا به اون صورت نرفتن..

زمانی ک رفتیم قشم 

میخاستیم بازیای تو ابو سوار شیم اسمشو یادم رفته

سه نفر حق داشتن سوار شن

با خانواده شوهرم دایی ها و زندایی ها و پسر خاله و زنش رفته بودیم 

یکی از دایی هاش با زنش سوار شدن

به شوهرم گفتم بیا سوار شو خانومت با نفر بعدی سوار میشه گفت نه من بدون دنیا نمیرم خوش نمی‌گذره بهم شما برید ما باهام میایم

شآید برای کسی ک می‌شنوه جمله ش تازگی نداشته باشه ولی برای منی ک همیشه تو جمع شوهرم تنها میرفتم و خلاصه... ی اتفاق هایی برام میفتاده این برام تازگی داشت