به من یاد داد برنامه ریزی طولانی مدت نکنم مثلا نگم من تا پنج سال دیگه باید فلان کار رو بکنم و فلان کار رو نکنم
من دختری که تا هفته پیش سفت و سخت ایستاده بود و خواستگار راه نمیداد حتی با موقعیت های سرتر از خودش حالا دلم میخواد اون آدم تو زندگیم باشه وجوری شده که شاید حتی تا پایان سال عقد باشه
اینقد عذاب دادم خودمو بخاطر اینک کجاست کی میاد چی میخورن چی میگن فلانی چی گفت اون یکی چی گفت الان فقط میخندم و به خودم اهمیت میدم زیادی از خودم دور شده بودم و تموم هم و غم و نگرانیم همسرم بود الان شل کن سفت کن دارم هم محبت هم بوقتش اعتراض