2777
2789
عنوان

سخت ترین لحظه عمرتون که گذروندید راجب چی بوده

| مشاهده متن کامل بحث + 229 بازدید | 26 پست
من خودم شب های غمگین زیادی داشتم اما یکیش این بود که شوهرم تو خیابون تو ماشین جلو کلی آدم خیلی کتکم ...

این زمونه هیچکس اعصاب نداره. 

بعضی‌ها هم که خانوادگی خیلی گوشت می‌خورند دلشون از سنگ شده.

بعضی شهرها و قبیله ها هم زن رو آدم حساب نمی کنند بخصوص شاهسون ها . 

چیشد بعد جهیزیه

خداروشکر چیزی نشد

وسایلی که داماد خریده بود و قرار بود بهشون برگردونیم بالای زیر زمین بود هنوز اب بهشون نرسیده بود یکم زیر و کنار کارتوناش خراب شد. من دوبیدم تند تند اب رو جارو میکردم که نره سمت وسایل اونا

وسایل خودم کامل تو اب بود ولی خب همسایه ها اومدن کمک کردن و زود درش اوردن از اب 

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

من خودم شب های غمگین زیادی داشتم اما یکیش این بود که شوهرم تو خیابون تو ماشین جلو کلی آدم خیلی کتکم ...


وای چقدر بد چقدر نامرد 

الان خوبه باهات؟دیگه از این کارا نکرد؟

وای چقدر بد چقدر نامرد الان خوبه باهات؟دیگه از این کارا نکرد؟

بعد از اون شب یبار دیگه هم تو خیابون اینکارو کرد اما ن به اون شدت ...دیگه تکرار نشد خیلی سخت بود و سخت تر اینکه اون اصلا پشیمون نبود تا ۲ هفته باهم قهر بودیم تو خونه بودیم اما کاملا قهر 

خدایا کمکم کن من بجز تو کسیو ندارم...💔

من یه شب انقد شب بدی بود برام که نمیتونم حسش و توصیف کنم

انگار یه تیکه بزرگ از قلبم کنده شده بود

انگار دنیام جهنم شده بود

واقعانم از شدت ناراحتی تب کرده بودم

ولی گذشت...

بعد از اون شب یبار دیگه هم تو خیابون اینکارو کرد اما ن به اون شدت ...دیگه تکرار نشد خیلی سخت بود و س ...


چقدر بد که پشیمون نشد .میفهمم چقدر سخت بوده برات 

من یکی هفته بعد عقد نامزذم بردم لباس مجلسی بخریم. توی اون مزون چند تا دیگه عروس داماد با خانواده هاشون بودن و شلوغ بود اونجا 

من پوشیدم لباس رو و صداشثن کردم ببینن.خانم فروشنده گفت چقدر بهت میاد خیلی تو تنت قشنگه نامزدم جلو اون همه ادم داد زد که تو گوه میخوری راجب زن من نظر میدی و به منم داد زد که زود بپوش بیا بیرون هر چی من گفتم رو میخری.انقدر تو اتاق پرو گریه کردم روم میشد بیام بیرون که 

اومدم بیرون همه نگاهم میکردن 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792