2777
2789
عنوان

ماجرای دعوتی امشب

| مشاهده متن کامل بحث + 80187 بازدید | 1302 پست
مگه بگم ب شوهرم پیشنهاد خوبیه

اره بگو بهش و با سیاست هم بگو که دلم به حال مادرت میسوزه 

اون پسرشونه بگه بهتره تا شما که عروسی 

اگرم گوش نکردن اهمیت نده فقط تو بردن و اوردن و اینا کمک کن 

🦋«زندگیِ مینیمالیستی»🦋 یعنی بازگشت به سادگی ، به اصلِ آن چه واقعاً مهم است. یعنی فهمیدن اینکه شادی در داشتن چیزهای بیشتر نیست، بلکه در داشتن چیزهای درست است. وقتی مینیمال زندگی می‌کنی، ذهنت سبک‌تر می‌شود. دیگر لباس‌هایی که سال‌هاست نپوشیده‌ای ذهنت را شلوغ نمی‌کنند. دیگر اشیای بی‌استفاده در گوشه‌ی خانه یادآور گذشته‌ای نیستند که رهایش نکرده‌ای. تو یاد می‌گیری که آن‌چه ارزش نگه‌داشتن دارد، عشق است، آرامش است، لحظه‌ای با چای گرم و آفتاب روی پنجره 🌾 اگه دوست داری به جمع مینیمالیست ها ملحق بشی بهم بگو تا لینک تاپیک رو بهت بدم 🥰 

ببخشید معدرت میخوام ولی همتون از دم بیشعورید چه جاریا چه پسرای خانواده .۶تا پسر ۶تا زناشون لاقل نفری ...

خب دوباره مبشینن من میشورم. نگاه میگن باید بهت بر بخوره تازندگیت بر بخوره.. مادرشوهرم خودش باید تقسیم کار کنه

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

نگاه یبار دوبار اصلا ده بار.. اینکه بقیه بشینن واقعا زورم میاد

اسی منم اوضام همین بود 

مادرشوهرم مریض بود،البته انجام میدادا ولی من دلم میسوخت،دو تا از جاریام که کلا دست به هیچی نمیزدن،جاری اولی هم از وقتی من رفتم اونم کاری نمیکرد،همه میریختن خونه مادرشوهرم کار پخت و پز و پهن و جم و بشورش با من بود 

کلا اوضاع همین بود ،الان خداروشکر مثل اونموقع ها دور هم جمع نمیشن وگرنه بازم همینطور بود 

فقط 19 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
خب دوباره مبشینن من میشورم. نگاه میگن باید بهت بر بخوره تازندگیت بر بخوره.. مادرشوهرم خودش باید تقسی ...

واقعا بیشعورن پس 

مادرشوهرت نمیتونه تعیین تکلیف کنه که 

هرجی بگه بده میشه 

حالا شما میگی میشوری، ولی اونا که میشینن نگاه میکنن باید عقلشون برسه یه نفر دونفر جطور از مس ۲۰ نفر بربیان 

گفتند دنیا، دنیای مذاکره است نه موشک.... ما زبان دنیا را بلدیم اما سردار ما را با موشک زدند ... 

ما هم این کارو کردیم دیگه چاره ای نبودبه قول شما یکی بچه رو بهونه میکنه یکی خودشو با سفره و ظرف و گا ...

جاریای من حتی بهونه هم نمیاوردن،به راحتی مینشستن به روی مبارک هم نمیاوردن 

فقط 19 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
میگن باشه باز در میرن یا سر صدا راه میندازن سهربار دعوا بزرگی درست شد کل فامیل فهمیدن سر طرف شستن دو ...

پس مادرشوهرت میشناسه عروساشو که هیچی نگفته و تنهایی شسته

من ۱۵ سال هر موقع رفتم مثل کوزت شستم و جمع کردم پاک کردم تا بلکه بهم محل بدن دریغ از یه محلالان که ب ...

ببین همینه،اولش هرکاری کردی باید تا آخر همون کارو کنی 

من چند سال حمالشون بودم دیدم از رو هم نمیرن،هروقت از خونه مادرشوهرم برمیگشتم کمردرد داشتم ،غذا درست میکردم طلبکار بودن،جاریم می‌گفت اه مرغ درست کردی؟فکر کردم گوشته 

برادرشوهرم می‌گفت بادمجونت روغنش زیاده 

منم یه سری که همه دعوت بودن گفتم هیچ کاری نمیکنم،جاری بزرگم به حد انفجار رسیده بود،چطور از کار نکردن دو تا جاری دیگم حرص نمیخورد؟؟عادت کرده بود من همیشه حمالی کنم منم اون شب حتی چایی نذاشتم،بد عادت شده بودن انگار کلفت گرفته بودن 

نگم برات از بارداریم🤦کافرم دلش میسوخت اینا نه 

فقط 19 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
میزاری تنها بشوره مامانت؟


من اصلا تو خونه کار نمیکنم مطلق مادرم نمیذاره

اما مهمون بیاد کمک میدم

اما اگه عروسا بشینن بلند نشن دیت نمیزنم به چیزی حمال نیستم بر ۶ تا خانواده و بچه هاشون

خونه عروس برم کمک میکنم وقتی میخوری وظیفته دوتا لیوان جابحا کنی

من۳۲سالمه

قبلا همینارم اینجام نمیدادم

اسی تو که فقط حرف خودتو میزنی چرا نظر خواهی می‌کنی 

فقط میخوای از دهن نی نی سایت ها بشنوی که بگن کار خوبی کردی 

عزیزم نه شما نه سایر جاری ها و نه پسرانش و نه دخترش کار خوبی نکردید 

آدم حداقل به تکونی باید به خودش بده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792