امشب حرف از اشتباهات شوهرم شد
من هیچ وقت برای مادرشوهر درد و دل نمیکنم و بدی های شوهرمو نمیگم
ولی امشب گول مادرشوهرمو خوردم
نشست از بدی های شوهرم گفت منم پیش خودم فکر کردم واقعا قصد نصیحت پسرشو داره
نشستم کارای شوهرمو براش گفتم
ولی شروع کرد به فحاشی به من و طرفداری از پسرش
واقعا دلم ازش شکست و تازه بعد از بیست سال شناختمش