ما ازهم خوشمون میومد اومد دایرکتم صمیمی شد منم جبهه گزفتم بهش گفتم اگه غ یبه بودی بلاکت میکردم و.. خودش بلاک کرد
منم هر وقت می فتم بیرون خدا خدا که نبینمش داشتم رد میشد سنگینی نگاه حس کردم برگشتم اونم خودش زد اون راه و روشو برگردوند منم نگاهم برداشتم دید روم انور باز نگاهم کرد ولی من دیگه رفتم که رفتم محلش ندادم