سلام دوستان
امروز عصری برای خرید نون باگت رفته بودم مغازه داشتم میرفتم تو مغازه یه پیرمرد که قیافه موجه ای هم داشت جلومو گرفت گفت بابا برای منم نون میخری
گفتم بله البته که میخرم ،هر چند تا میخواین بردارید خلاصه حساب کردم اومدم بیرون
نونا رو گذاشتم خونه برای یه کاری رفتم یک محله دیگه
در واقع رفتم مغازه دوستم، کنارش تره باری دیدم رفتم خرید کنم که باز یه خانومی جلومو گرفت، با خجالت و سر ب زیر گفت میشه برای من گوجه بخرین گفتم بفرما سوا کن هر چند کیلو میخوای من حساب میکنم
خلاصه حساب کردم
تو راه خونه فکر میکردم چرا من امروز دو نفر جلومو گرفتن.
بحث خرید نیست ها فقط برام فقط عجیب بود.
شوهرم میگه یه امتحان بود. خدا امتحانت کرده
بازم شکر سربلند بیرون اومدم